جدول جو
جدول جو

معنی واپس گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

واپس گرفتن
(رَ / رِ اَ شُ دَ)
بازگرفتن. دوباره پس گرفتن، بازپس استادن. (ناظم الاطباء). استرجاع. (آنندراج). و رجوع به واپس ایستادن و واپس استیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واپس رفتن
تصویر واپس رفتن
پس رفتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن
چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وا گرفتن
تصویر وا گرفتن
باز گرفتن، پس گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ سَ)
خو گرفتن. خوگر شدن. (یادداشت مؤلف). تأنس. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). الفت گرفتن. انس یافتن:
با غم رفیق طبعم از آنسان گرفت انس
کز در چو غم درآید گویدش مرحبا.
مسعودسعد.
با که گیرم انس کز اهل وفا بی روزیم
روزی من نیست یا خود نیست در عالم وفا.
خاقانی.
چو وحشی توسن از هر سو شتابان
گرفته انس با وحش بیابان.
نظامی.
مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت
گر بسنگش بزنی جای دگر می نرود.
سعدی.
همچون دو مغز بادام اندر یکی سفینه
با هم گرفت انسی وز دیگران ملالی.
سعدی.
میل ندارم بباغ انس نگیرم به سرو
سروی اگر لایق است قد خرامان اوست.
سعدی.
چون انس گرفت و مهر پیوست
بازش به فراغ مبتلا کن.
سعدی.
ادب نگذاشت تا گیریم انسی بر سر کویت
حدیث وحشتی گفتیم تا رم کرد آهویت.
میرزا محمد صادق (از آنندراج).
- امثال:
با وحش کسی که انس گیرد
هم عادت وحشیان پذیرد.
(از امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ فَ / فِ دَ)
بازگفتن. واگو کردن. بازگو کردن:
چو سایه روسیاه آنکس نشیند
که واپس گوید آنچ از پیش بیند.
نظامی.
گنج کسی برد که با کس نگفت
نطق کسی یافت که واپس نگفت.
خواجو.
و رجوع به واپس شود
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ گِ رِ تَ)
دست کشیدن. کناره کردن، عقب کشیدن، بازایستادن. عقب رفتن. بازرفتن. (ناظم الاطباء) :
هر که صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپس تر رود.
مولوی.
- واپس رفتن آب دریا و رودخانه، جزر
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ حَ)
عقب نشینی کردن. برگشتن. بعقب نهادن:
گرفتم قدم لاجرم بازپس
که پاکیزه به مسجد از خار و خس.
سعدی (بوستان) ، بازخمید، کسی بطعنه شخصی را باز نمود و بطعنه حکایت او کرد. (فرهنگ سروری). کسی که بعنوان طعنه صدارت کسی کند و بکنایه سخن شخصی را بازنماید گویند ’باز خمید’ یعنی بطعنه سخن او را گفت و صدارت او کرد. (برهان) (آنندراج) (ارمغان آصفی) ، والوچانیدن کسی. رجوع به خمانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ /رِ چَ دَ)
به عقب فرار کردن:
نکته ها چون تیغ پولاد است تیز
گر نداری تو سپر واپس گریز.
مولوی (مثنوی، دفتر اول ص 16 چ خاور).
و رجوع به واپس شود
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ بُ دَ)
رو به عقب کردن
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ / لِ کَ دَ)
از سر گرفتن. دوباره شروع کردن. از نو آغازیدن: بهری میگفتندایمان واسر گیر که کافر شدی. (کتاب النقض ص 375)
لغت نامه دهخدا
چیز داده را گرفتن فراز گرفتن باز گرفتن واستدن استرداد: کتابش را پس گرفت، مکافات یافتن پاداش یافتن پاد افراه یافتن: از هر دست که بدهی پس میگیری. یا پی گرفتن بایع سلعه را از مشتری. متاع فروخته را از مشتری پس گرفتن وردبهای آن. یا پس گرفتن درس از طفل. درس خوانده را از طفل پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
با تردستی طاسها را طوری انداختن که خالهای مورد نظر بیاید گرفته زدن کعبتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انس گرفتن
تصویر انس گرفتن
انس گرفتن به (با) کسی. الفت یافتن با او استیناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واسر گرفتن
تصویر واسر گرفتن
از سر گرفتن از نو آغاز کردن: (بهری میگفتن که ایمان واسر گیر که کافر شدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
((~گِ رِ تَ))
چیز داده را گرفتن، بازگرفتن، واستدن، متاع فروخته شده را از مشتری بازگرفتن و رد بهای آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
Repossess, Withdraw
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
récupérer, retirer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
geri almak, geri çekmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
되찾다 , 철회하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
取り戻す , 引き出す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
לשוב אל , למשוך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
पुनः प्राप्त करना , वापस लेना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
mengambil kembali, menarik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
เอาคืน , ถอน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
изымать , снимать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
terugnemen, terugtrekken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
recuperar, retirar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
recuperare, ritirare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
recuperar, retirar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
取回 , 撤回
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
odzyskać, wycofać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
забрати назад , забирати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
wiedererlangen, abheben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پس گرفتن
تصویر پس گرفتن
kuchukua tena, kujiondoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی